دوشنبه28ديماه
در قاب پنجره اي به نام ديروز
حرف امروز را در قاب پنجره ديروز باز مي كنم
حرفي تكراري
و باز دوره ديروز تا به امروز
ديروزي كه در پس يك خميازه،گم شد و رفت و اونقدر اين خميازه طول كشيد كه همه رو خواب آلود كرد و
آخر سر، همه رو خواب خرگوشي گرفت
ديروز............تا امروز
اشك،حسرت،آه
بي هدف!!بي نتيجه!! و تكرا رو تكرار!!!همه عمر در افسوس گذشته و در ياد گذشته اي از دست رفته و امروز،گيج و خسته؛منتظر
منتظر يك ناجي
چه باطل، نشسته ايم و انتظار منجي را مي كشيم
ديروزي؛ترسناك
امروز؛وحشتناك
ديروز ِ پر از جنگ
امروز ِ پر از غم
ديروز ِپر رفاقت
امروز ِپر جنايت
ديروز؛ دل شكسته
امروز؛ كمر شكسته
ديروز؛مست و چه خوشحال
امروز؛پر از غم و آه
ديروز و انسانيت چه كمرنگ
امروز و نبض ِخسته انسانيت چه بي نبض
و....حال،امروز، آسمون آبي شهر،چه كوتاه
دستهاي خسته ما،چه پر رنج
رفتن بدون مقصد
دلهاي خسته
قلمهاي شكسته
دستها از بي كسي ،پينه بسته
روزها؛ پر از غم
شبها ؛پراز درد
درد ِ يك كودك، كه از فغان ِ درد مي نالد
يا كه آن بچه بيمار، كه از سر ِ گرسنگي،چه دلتنگ مي نالد
درد ِ يك كودك
غم ِ يك مادر
روزها؛شروع بي تحول
شبها؛پاياني بي مروت
ديروز ...،خيلي وقته كه رفته
اين امروزه كه مونده!!امروزه كه
خسته است
امروزه كه مرده است
كاشكي زنده اش بكني
كاشكي زنده ش بكنيم
كاشكي رنگش بزنيم اين روزاي بي رَنگي رو
كاشكي تحولي بديم روزهاي يكنواختي رو
كاشكي به فردا برسيم
كاشكي ديروزا رو رها كنيم
تا به امروز برسيم
تا از امروزمون،باز به فردا برسيم
تا ديگه بي نبض نباشيم
تا دوباره، رنگ انسانيت برگرده به شهر
تا كه نيرنگ نباشه
تا كه ناله و ماتم نباشه
دستي بي نون نباشه
كسي حيرون نباشه
محتاج ِ يك لقمه محبت نباشه
مست ِ يك گوله ترحم نباشه
غرق ِ آه ِ يك گل ِ سرخ نباشه
چشم مادر پر از غم نباشه
بچه اي بي نون نباشه
تا كه انساني باشه
تا كه فردايي باشه
بايد انسانيت باشه
بايد سكوت رفاقت،هياهويي باشه
تا كه فردايي باشه
بايد انساني باشه
تا كه دنيايي باشه
..................
كاشكي دنيايي باشه.......
پيوست:كاشكي يه روزي برسه كه حرف امروز را از دريچه فردا بگم