www. B O GH Z E   M O B H A M . BlogSpot.com

 

[ روزمر ِگی ِ مبهم ]

آرشیو

Home
Email

بغض ِ مـُـبهــَـم

 

|


Archive

[ گاه نوشت مبهم ]


یکشنبه پانزده مرداد

چقدر دوست دارم......

چه قدر دوست دارم ایندفعه که تنهایی در ِ اتاقم رو زد
وقتی جوابی نشنید
منم در رو باز نکردم
راهش رو بگیره و بره و دست از سر ِ من بر داره و دیگه بر نگرده
تا دیگه فکر نکنم که تنهام
چقدر دوست دارم
دوسِت داشته باشم
چقدر دوست دارم تنهایی دیگه نیاد
چقدر دوستدارم تنهایی فکر کنه من یکی مُردم برای همیشه
یا اینکه خودش بمیره برای من واسه همیشه
چقدر دوست دارم که بگم از تنهایی خسته شدم
چقدر دوست دارم به تنهایی که اینقدر دوسش داشتم بگم دیگه دوسِت ندارم
چقدر دوست دارم ایندفعه که تنهایی رفته دیگه بر نگرده
چه قدر دوست دارم تنهایی بدونه که دیگه دوسِش ندارم
نه خودش رو می خوام نه حسش رو
چقدر دوست دارم ......
چقدر دوست دارم
بگم دوسِت دارم

طناز، ساعت 12:15 AM


[ گاه نوشت مبهم ]


جمعه شب،شنبه صبح

کجای این جنگل شب
پنهون میشی خورشیدکم
پشت کدوم سد سکوت
پر می کشی چکاوکم؟
چرا به من شک می کنی؟ من که منم برای تو
لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو

دست کدوم غزل بدم
نبض دل عاشقمو؟
پشت کدوم بهانه باز، پنهان کنم هق هقمو؟
گریه نمی کنم ؛مرو
آه نمی کشم؛ بشین
حرف نمی زنم
بمون
بغض نمی کنم
ببین
سفر نکن
خورشیدکم
ترک مکن مرو
نبودنت مرگ منه
راهی این سفر نشو
نزار که عشق من و تو
این جا به آخر برسه
بری تو و مرگ من از رفتن تو سر برسه
گریه نمی کنم
مرو
آه نمی کشم
بشین
حرف نمی زنم
بمون
بغض نمی کنم ببین
اگر چه من
به چشم تو
کمم، قدیمیم، گمم
آتشفشان عشقمو دریای پر تلاطمم
گریه نمی کن
مرو
آه نمی کشم بشین
حرف نمی زنم بمون
بغض نمی کنم ببین

پ/ن:هیچ چیز سر ُ جاش نیست!!نه قافیه ها و نه ....هواس ِ من نه نبضِ.....

طناز، ساعت 11:38 PM


 

Top