- جمعه؛30 دي ماه
گُنگي،ِ در گذر عمر
اتاق كوچكي است
تاري آويزان و گل ِ سرخي و پارچ آب
خرده اناري بر كفِ اتاق
سكوتِ نواي ساز ِ قديمي در اتاق طنين افكنده
صداي جير جير ِ دوك نخ ريسي
سنگيني نگاهش و زمختي دستان پينه بسته از كار
بوي نان ِ تازه
اتاق كاهگلي
دوك ِ نخريسي
تنهايي اتاق
كمي خلوت ميكني
صداي ساز قديمي را مي شنوي
او رفته است
دوك هنوز مي چرخد
ديگر او نيست
فقط كفشهايش بر پله آجري اتاق جا مانده
دلت مي گيرد
بر مي خيزي
خيلي وقت است كه در خلوتي!!!دوك مي ايستد
و اين نواي رفتن است و اين تويي كه بايد بروي
پير گشته اي
هاي!كفشهايت را به غفلت جا نگذاري؟
صداي دوك مي آيد
تو رفته اي و هنوز مي چرخد
مواظب باش
من هم چند روز ديگر مي آيم