www. B O GH Z E   M O B H A M . BlogSpot.com

 

[ روزمر ِگی ِ مبهم ]

آرشیو

Home
Email

بغض ِ مـُـبهــَـم

 

|


Archive

[ گاه نوشت مبهم ]


-
چهارشنبه ،30 آذر ماه 1384

تولد يك سالگي بغض مبهم
آخرين شب پاييز است و گويي بلند ترين شب ساليك سال گذشت، از تولد يك وبلاگ! يك بغض! كه همچنان ادامه دارد وبلاگي كه تنها دفتر خاطراتي براي نوشتنم نبودبلكه تك تك بغضهايم را نوشتم از اجتماعم، از درونم، از افكارم، و از غمها و بغضهايمكساني آمدند و خواندند و نظري دادند و رفتندكساني هم همچنان وفادارند و مي خوانند و نظر مي دهنداز تمتمشان ممنونم خيلي لطف دارند امشب شب يلداست و براي من بلنترين شب !!! از همه شبهايم امشب سخت تر خواهد گذشت!!پاييز، فصل خوشرنگي، تنها فصلي كه عاشقش بودم مرا تنها خواهد گذاشت همچون او مه مدتهاست مرا تنها گذشته است!! پاييز هم با تمام خوشرنگي هايش رفتيكسال چقدر سريع ميگذره؟ يعنبي به همين تندي ميگذره و پير ميشيم؟پارسال در اين شب ، به انتظار كسي نشسته بودم كه نمي دانستم روزي مي آيد و آرامش را به من هديه كند يا نه!! و آرزوي آمدنش را داشتم! سال گذشته، پر بودم از خلاءكه مي دانستم ريشه اش از كجاست و او آمد هماني كه آرزويش را داشتم ولي با تاخير چند ماهه!! و فكر مي كردم تنهاييم را مي برد و به دست باد ها مي سپارد! و همدرد بي كسي هايم مي شودو شد!!!يك سال گذشت، ده ماه تنها نبودن، تحمل سختي ها و آزار ها و نگاهها و بدبيني ها يي كه متحمل شدم و صبوري ها و مهرباني هايي كه كردم!! براي علاقه اي كه.... از آن گزيري نبودامسال شب يلدايي دارم بلند تر از شبهاي يلداي ديگر خلائي نبهم و خيس از اشكهايم تمام وجودم رو فرا گرفته!!! و هنوز تنهاييم را باور نكرده اماز ياد برده بودم كه عشق در اين زمانه ، حرفي بيش نيست!گريه و بغض و غم و اندوه و حسرت، پيشاني نوشت من است و دستمزد مهرباني هاي بيش از حدمشب يلداي ديگري است و تولد يكسالگي وبلاگمفصل پاييزي كه عاشقش بودم ، امسال سنگ تمام گذاشت و خيلي ها را با خود برد!! براي تمام كساني كه عزيزي را از دست دادند آرزوي آرامش و صبر مي كنمپاييز هم تمام شد شب يلدا هم ديگر در اين مملكت رنگ باخته!! مانند تمام سنتهاي ديگر!!شب يلدا ديگر رنگ و بو و حالو هوايي ندارد! همه مردم گويي فراموش كردند كه روزي شب يلدا عيد باستاني بود! طبق رسومات اين عيد را تبريك مي گفتندزمان در گذر است.امشب نيز خواهد گذشتبه فكر شب يلداي آينده باش كه هنوز نيامده استشب يلدايي ديگر نيز در راه استامشب ، آخريت برگ درخت برِ خانه مان كه قرمز بود از شاخه خشكيده افتاد! اشكهايم هم از گونه ها روان استشيشه عرق كرده! ديگر وقت خواب است
فردا صبح اولين روز زمستان است
عكس از خودم

طناز، ساعت 7:57 PM


 

Top