www. B O GH Z E   M O B H A M . BlogSpot.com

 

[ روزمر ِگی ِ مبهم ]

آرشیو

Home
Email

بغض ِ مـُـبهــَـم

 

|


Archive

[ گاه نوشت مبهم ]

نهم اسفند ماه
هیچ و پوچ

پوست تا استخوانم پینه بسته
همچون دستانم
همچون چشمانم
همچون قلبم
روحم را درون آیینه می نگرم
هیچ نیست
پوستش زمخت گشته
دارد می ترکد
همچون گلویم،همچون احساسم
دستانم می لرزند،تر ک برداشته اند
همچون صدایم،همچون بغض ِ در گلویم
از سر انگشتانم خون میچکد بر کاغذِ تنم
قلم ِ خونین ِ روحم می نویسد
پوست تا استخوانم پینه بسته است
دارد می ترکد
خسته است
کسی در آیینه می گوید:هیچ کس نیست
هیچ چیز هم
هیچ ِ هیچ
پوچ ِ پوچ

طناز، ساعت 10:55 PM


[ گاه نوشت مبهم ]


جمعه،5 اسفند

بی پاسخ

محبتت را پاسخ نخواهند گفت
صورتت را به مهربانی کس نخواهد بوسید
دستان سردت را گرمای دستی نخواهد گرفت
غمت را نمی پرسند ز چیست
تنهای تنها ، باید بروی
محبت و مهر و وفا سالیان ِ درازی است که به گورستان سفر کرده اند
مگر جنازه هایشان را خودمان دفن نکردیم؟
به همین زودی یادت رفت؟
در گورستان ِ نامردی و بی شرمی؟
یادت رفته است که دیگر کسی عاشق نخواهد شد؟
کسی دیگر یادش نمی آید اشکهایت را
دیگر حتی کسی مرهمی برای زخم های دلت نخواهد شد
دیگر پای پنجره به انتظار ِ محبت و عشق و عاشق شدن و رسیدن ِ پیام خوش مباش
آن خبر نمی آید
هرگز نمی آید
یادت نرود!صداقت را خیلی وقت است که مدفون ساخته اند
هیچ نیست
نه نانی! نه دلِ خوشی! نه دلِ عاشقی و نه پیام ِ خوشی در راه
و نه محبت و صداقت و رفاقتی
دیگر پاسخی نمی آید
منتظر مباش

طناز، ساعت 8:13 PM


[ گاه نوشت مبهم ]


یکشنبه،30 بهمن

غزل اشک

اشک رازی است
لبخند رازی است
عشق رازی است
اشک آن شب لبخند عشقم بود
گفته نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم مرا فریاد کن
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای دیر یافته!!! با تو سخن می گویم
به سان ِ ابری که با طوفان، به سان ِ علف که با صحرا، به سانِ باران که با دریا
به سان ِ پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من ریشه های تو را فریاد میزنم
زیرا که صدای من ، با صدای تو آشناست

احمد شاملو

طناز، ساعت 5:54 PM


[ گاه نوشت مبهم ]

جمعه،28 بهمن

آنکه رفت و دیگر نمی آید

از اهالی دیروز ها یود
گیسوانش همچون رشته های نقره ای رنگ در نور می درخشید و
صورتش همچون صدفی سفید بود و مهربانی از چشمانش و آن لبخند زیبا می بارید
راه رفتنش مشکل داشت ولی صدایش هرگز نمی لرزید و قد خم نکرده بود
و...امروز دیگر آن مهربان نیست
نبضش نمی زند و لبخند بر لبانش خشکیده است
چشمان مهربانش حرکتی ندارد و
نفسی از او بر نمی آید
نه نفسی و نه قدمی
قادر به ایستادن نیست
کسی بوده
که حال رفته است
او رفته است
کاش من هم می رفتم

پیوست:از عزیزانم بود و رفت. خدا بیامرزدش
فرهاد(خواننده) و شاملو راست می گفتن !! از جمعه بوی مرگ می باره
وقتی که بیش از حد گرفتاری و داغون، همه چیز به یکباره سرت خراب می شه و فرصت حتی یک لحظه فکر کردن را هم از تو می گیرد

عکس از:آقای امین رضا طلاچیان/ویرگول

طناز، ساعت 6:49 PM


[ گاه نوشت مبهم ]

چهار شنبه,26 بهمن ماه

به نام آنکه از ابتدای این کلام با من بود

خواهم گریخت از این زتدان!در خواهم شد! جایی خواهم رفت

ردِ پایی خواهم دید که در افق محو خواهد شد، کنار شبنم ها خواهم نشست

گوش خواهم داد به سودای دل ِ شکسته عاشقی که از دور دستها می آید و لمس خواهم کرد احساس گلها را و ستایش خواهم کرد سخاوت

باران را!گوش خواهم داد به پندهای نقاشی که با رنگ ِ خدا عشق را ترسیم میکند

عجب دلی دارد پونه! که غصه هایش را به باز نخواهد گفت

شنیده ام در افق پرنده است که با مهر درمان میکند و التیام می بخشد

دل ِ شکسته شمع را سبد سبد؛مهر،سبد سبد؛احساس!درختی که لطف ِ خدا را می دهدعجب جایی است آنجا

حتی روباه نیز فکر،خِیر میکند؛ با وجود قلبهای پاک

در آنجا چه بهایی خواهد داشت اسکناس؟آنجا همه با قدرت ِ دل پرواز میکنند

و طمع نخواهند کرد به چندین ستاره!اگر گریختم از زندان ِ بدی ها و شاد کردم

دل ِ نرگس را

به آرامش خواهم رسید

که این آرامش روح ِ مرا تا آنجا ها خواهد برد

طناز، ساعت 9:39 PM


[ گاه نوشت مبهم ]


دوشنبه،24 بهمن ماه

رفتن ونماندنت

سالیان ِ درازی است
که در نی نی ِ این غبار راز آلود و مبهم
می گذرم
و دقائق بسیاری است
که این تار شکسته، هِی هِی در گوشم نوایش را تکرار می کند
و ثانیه ها و ثانیه ها و ثانیه ها..... می گذرند و هنوز ، اشک در چشمانم
نشسته است به غمت
به اندوه ِ رفتن وشاید نماندنت
رفتی،تار ماند و نوایش و اشک ماند و مبهمی نوای سالین ِ درازی که از این زندگی می گذرد
شاید که مدتهاست رفته ای و من...... باور نداشته ام

عکس و نوشته از خودم؛ طناز امین


طناز، ساعت 11:09 AM


[ گاه نوشت مبهم ]

سه شنبه,بهمن ماه
فراخوان بخش تئاتر نخستین اشکواره ی حماسه ی حسینی
طراحی فراخوان: خودم,طناز امین

طناز، ساعت 12:08 AM


 

Top