از دلتنگيهايم
زندگي كردن و جان كندن
و خود را گول زدن
به بهانه اينكه زنده هستيم و زندگي خواهيم كرد
و در آخر فريب دادن
فريب خوردن
رو دست خوردن
كوه ماندن را تجربه كردن
و بعد زمين خوردن
از زمين خوردن اشك ريختن و ندانستن!!كه براي چه
دل ديگري را شكستن
لبخندها دروغين
محبتها پوشالي و ظاهري
عاشقي و دوست داشتن ها دروغين
و چه حيف كه ندانستيم كه
جواني در گذر است و ما مي مانيم(تازه اگر بمانيم)با دوستاني كه از دست رفته اند و ........تنهايي
كه چه بسيارند كساني كه از تنهايي گريزانند
ندانستيم كه عاطفه و محبت و رفاقت را مدتهاست كه رفتگران پير اين شهر
از درون جوي ها بيرون مي كشند و به زباله داني حواله اش مي كنند
دوستي ها را هم براي نفع و سود مي خواهيم
چه سخت است
چه ترسناك است
و امروز چه ميترسم كه كساني را كه دوستشان دارم
از براي دورويي ها و بد زمانه
بروند
و در گذز اين راه تنها بمانم
چنان كه هميشه تنها بوده ام
تنهايي مهم نيست
از دورويي ها بيزارم
اي كاش اگر رفتند
بدانند كه چه ها كردندو نكردند
و هيچ وقت فراموش نكنند كه اگر رفاقت و معرفت
مدتهاست معنايش را از دست داده است
در گوشه اي از همين شهر
مي توان معرفت را جست
اگر صاف و ساده و رفيق باشيم
پيوست1: هي فلاني!!زندگي شايد همين باشد
يك فريب ساده و كوچك
آن هم از دست عزيزي كه تو دنيا را
جز براي او و جز با او نمي خواهي
من گمانم زندگي بايد همين باشد
پيوست 2:امروز كلاهم را قاضي خواهم كرد.شايد زيادي به ديگران بها دادن و مشكلات ديگران برايت مهم بودن مشكلاتي برايت فراهم كند.بايد ببينم ايستادن و ماندن ارزشش را دارد و يا رفتن و نماندن و تغيير رويه دادن.مي دانم كه احساس مسئوليت در برابر ديگران و مهم تر بودن ديگران براي آدم سخته ولي بايد ديد كه تحمل سختي و فشار همه جانبه براي آن كسان ارزش دارد و يا عقب نشستن و ميدان را براي تاختنشان باز گذاشتن بهتر است
پيوست 3:به قول دكتر شريعتي«كدام راه است؟راهي كه نعمت خداو خشنودي او را تواما دارد.راهي كه نزديكترين فاصله بين دو نقطه است
راه راست
از آدم "بودن" تا انسان "شدن" والسلام