روزي كه آدم پا به اين دنيا گذاشت،خدا مي گفت : غصه روزي رو نخور روزي كه حوا خلق شد و با آدم دو تا شدن، خدا مي گفت: غصه روزي نخورين، به فكرِ آخرت باشين اون روزها هِي خدا مي گفت. ولي كو گوش شنوا؟ تا از بهشت رونده شدن اون دوتا جفتِ بي نوا بعد ِ اونها، بعدي ها هم ، وِيلون و سر گردون شدن اونروزها هم خدا مي گفت؛ غصه روزي نخورين روزي خودش مي ياد ولي، آخرت رو داشته باشين حالا چي شد؟ بعد ِ اونها ، ما هم با چنگ و دندون، اومديم توي مِيدون مِيدوني كه اسمش دنياست!!همه به فكرِ پول و به فكرِ نون ِفردا به فكر ِ جيب و روزي، زديم به جاده خاكي وجداني هم نمونده،هَمَش جنگ و دعواست هه!!دعوا سر ِ شرينيِ يه حلواست به جايي كه آخرت رو بچسبيم، دنيا رو خوب دودستي، بَستيم به جيب و مَستيم خدا خشمش مي گيره، درياها هم مي لرزن، زمينها خوب مي لرزن آدمهايي مي ميرن، گناه كار و بي گناه ولي هستيم هنوزم، به فكرِ جيب ِ فردا بالاخره يه روزي، همه با هم مي ميريم، روزي ها هم همينجا، توي دنيا مي مونه شرمنده و سرگردون مي ريم سوي خدا مون آخرش پس چي مي شه؟ آخرتي مي مونه؟ خدا خودش مي دونه خدا،خودش مي دونه