توانا بود هر كه دارا بود / ز ثروت دل ِ پير برنا بُود پر ِِ قو بود، پول را رختِ خواب /هنر، رخت ِ خوابش مقوا بُود همه سهم ِ استاد ِ دانشكده،/ پشيزي حقوق و مزايا بُود فغان!!سهم ِمردم، ز ِ نان و لباس،/از آن سوي ويترين تماشا بُود. كدامين كس از شاعري برج ساخت؟/كدامين كس از شعر، دارا بُود؟ از اين پس، پدر، زير ِ خرج ِ گران،/بزايد، برش كار، ماما بود از اين پس پسر، مي نويسد دگر،/هر آن كس كه نان داد؛بابا بُود توانا بود هر كه دارا بُود ز ثروت، دل پير برنا بُود
وقتي كه در شهري شلوغ قدم مي زني و اگر كمي توجه به اطراف داشته باشي،بار ها وبارها،بر سر هر راهت فقيري و گرسنه اي قرار گرفته است ،كه دستانِ سياه و رنجورش، حاكي درد ِ زمانه بوده است بار ها شده كه كودكي ، با چشمان ِ معصومش، در همان سرما،منتظر گشته و التماس كرده،تا، كسي حزن چشمانش را در يابد و ترحمي نثارش كند و خرده پولي در دستاني بگذارد كه نه تنها ديگر بوي بچه گي نمي دهند... بلكه نشاني دارند؛ از زود بزرگ شدن او و چه وقتها كه ديده ايم،همين پولداران با آن ماشينهاي مدل بالا، وقتي كه فقيري دست ِ نياز بلند مي كند،با چه تلخي روي بر مي گردانند اشتباه نكنيد.بحث من، گدا پروري نيست.بحث، سرِ چيزي به نام پول است و قرار گرفتن آن به صورت يك ارزش در اجتماعي بزرگ، كه هر روز، صدها عاطفه و صدها ارزش در آن كشته مي شوند بحث ِ امروز، سكه و پول و اسكناس است و چاره اي براي درد ِ بيچارگان ِ اين شهر *********
اگر از فقيري امروز بپرسي كه چرا گدايي مي كني؟يا از تحصيل كرده اي كه سر خيابان گردو مي فروشد و يا دزدي كه در زندان است، بپرسي كه چرا؟ يك جواب بيشتر نمي شنوي و آن هم اين است - چي مي گي خانم؟تا حالا شده گشنه بموني؟يا بچه ات مريض باشه و پول نداشته باشي؟ چي ميگي؟از روي شكم سيري چرا يه حرفي مي زني و.......... هزار حرف ِديگر
آخه، تو كه شعار ميدي، چي چي خوبه، چي چي بده؟!!/تاحالا بچه ات تو جوب، به پوستِ خربزه گاز زده؟ هيچوقت شده،بوي كباب ِ همسايه بپيچه توي خونتون،/بچه ات بگه:هه !هه! گشنمه بابا جون؟ آره،آره دزدي بده!/اينو كه هر كي ميدونه! ولي ، آخه آدم توي/نونِ شبش وا ميمونه!! هيچ كي كه توي اين دنيا،/قاتل به دنيا نمي ياد دزدي هم، ژنيتيكي نيست/خوب بيكاره ، خوب كار مي خواد مجرمِ اصلي محيطه،كه ما رو اينجور بار آورد/مجرم ِ اصلي فقره كه ما رو توي اين راه ها برد ***********
تا به كي بايد چنين باشد، نمي دانم.گرسنگي ها،نا عدالتي ها،نا برابري ها، در حاليست كه در همين شهر، افرادي هستند كه هر روز، شكم هايشان، سير تر از ديروزها مي گردد ولي نمي دانم چرا گرسنگان هميشه گرسنه اند؟تا به كي شعار؟ دَم از عدل و عدالت زدن چه آسان است و عمل كردن به آن چه مشكل اگر در شهري پر از عدل و عدالت زندگي مي كنيم، چه كسي جواب گوي گرسنه خوابان ِ اين شهر است؟چه كسي جواب گوي صدها نفر كه در كنار خيابان و گوشه پاركها، شب را به صبح مي رسانند مي تواند باشد؟تازه اگر كارتن خوابي، شبي ، خود را به هتلي دعوت كند، و بخواهد در پاركي شبش را سر كند به جاي خيابان،دير يا زود، ميهمان بازدداشتگاه هاي نيروي انتظامي خواهد شد.(شايد برايش بد نباشد!!آخر لا اقل شبي ،در گرما به سر خواهد برد)همه اينها، در حالي است، كه باز هم پول، حرف اول را ميزند، در سرزميني كه ديگر تمام ارزشهايش ، در پي ِ ثروت و پول پارو كردن ِ هر چه بيشتر به باد رفته است!! ديگر آنقدر پول، معنا پيدا كرده است ، كه وقتي كلماتي چون استاد دانشگاه،درس، فرهنگ،عاطفه و ... كلماتي از اين دسته بر زبان مي آيد، براي خيلي ها مسخره جلوه مي كند .آري! به راستي كه در اجتماعي كه شخصيت ِ انساني با پول سنجيده مي شود و مارك ِ لباس، بحث و دغدغه جوانهايش، اين است؛ كه مدل گوشي كدام از ديگري پيشي مي گيرد!!،صحبت از ارزش و فهم و شعور بسيار بي معني است
سكه و پول و اسكناس/ چاره كار آدماس خونت كجاس!!/ماشينت چيهفهم و شعور، باد ِ هواس!!
*********
صدها نفر با پولهاي باد آورده پدر هايشان، ديگر حتي زحمت خريدن رتبه و دانشگاه را به خود نمي دهند و حتي سر ِ كلاس هم نمي روند.به راحتي مي توانند مدركشان را از فلان ....... هم بخرند!!و بعد، با افتخار و پز ِ فراوان !!كه عجب؟مهندس شدم؟كار ِ آزاد را بر مي گزيند و ادامه پارو كردن ِ پول و اصراف هاي پيا پي!!در حاليكه در همين شهر، در يكي از همين كوچه ها، چه شبهايي كه دستان يخ بسته كودكي تنها نماند و چه روز هايي كه انساني از فرط ِ بي ناني نمرد.!!هستند در اين شهر كساني كه در يك ماه، در آمدشان بالغ بر 12 ميليون تومان و يا بيشتر است،در آمدي كه اگر، استاد دانشگاهي، با آن همه معلومات، و يا نويسنده اي با ان همه زحمت، ساليان سال هم، روز و شب كار كنند، نمي توانند به دست بياورندو جالب اين جاست، كه همان پول دار ، امضا بلد نيست و پاي چكهايش، انگشت مي زند
با چشمان ِ خودم ديده ام كه همين افراد، براي بچه هايشان ماشينهاي آخرين مدل مي خرند و زير پايشان مي اندازند ،(همين ماشينهاي بي درد، كه هر روز، با ويراژ دادن از كنار هر كدامتان رد مي شوند و صداي آهنگشان آنقدر بلند هست كه ..........)و با همين ماشين،در پيِ ِ شكار دختري هستند.دختري كه او هم از روي رفاه كفشهاي آنچناني به پا دارد و دنبال پسري پول دار مي گرددو يا دختري كه باز از روي فقر و احتياج، منتظر ايستاده است در كنار خيابان، تا پسري، با ماشيني بيايد و برايش بوق بزند تمام ِفقر و بيچارگي ها در حاليست كه در زير ِ آسمان ِ همين شهر،دختران و پسراني جلوي تلويزيون ِ اتاقشان زير پتويي گرم وراحت، لميده اند و وقتي كه كمي احساس گرسنگي كردند، بدون هيچ ناراحتي، با يك تلفن، كم ِكم، پيتزايي برايشان محيا مي شود !ولي اگر روزي در خيابان،يك كودك،يك گل فروش، يك دوره گرد،يك فال فروش، دست درد مندش را جلويش دراز كند،گدا تر از همه گدايان خواهند شد!! همانهايي كه اگر يك روز كه هوس پيتزا مي كنند و نخورند، گويي خواهند مرد.
در همين شهر، كساني كه اصلا با ورتان هم نميشوند در جاهايي ناب، ويلا دارند و مي خوابند و مي آرامند، ولي يك قران هم كمكي به شب خوابها و فقيران نميكنند
كو ر و كچل/خوشگل و زشت،/ ويلا داره عين بهشت .............. ادامه در پست بعدي ابيات اول متن و تمامي شعر هايي كه در متن آمده است ، از استاد خوبم، شاعر،ترانه سرا،آهنگساز، خواننده و استاد علوماجتماعي علوم جغرافيا و...و.. استاد شاهكار بينش پژوه مي باشد