تمام اين نا برابري ها ،كه در همين نزديكي و در همين شهري كه زندگي مي كنم و مي بينم ، جمع مي شود و بر دلم سنگيني مي كند.در عجبم كه چه طور، خانواده اي براي يك شب ميهماني ، و به قول ِ خودشان، براي حفظ آبرو( آبرويي كه انگار هر چه بيشتر خرج كنند بيشتر مي شود!!)مي تواند براي 50 نفر ميهمان، غذايي متناسب با 200 نفر سفارش دهد، و وقتي كه از اصرافش ، اضافه مي آيد، بقيه غذاها را حتي حاضر نمي شود كه به آواره اي و يا شبگردي كهِ گرسنه است دهد. ولي آن را خيلي راحت، راهي سطل زباله مي كند!!! همان هنگامي كه پسران و دختراني ، براي تهيه لباس عيدشان، به اروپا سفر مي كنند، چشمان عاجز مادري گريان است. چرا كه حتي براي سفره هفت سين نمي تواند ماهي قرمزي تهيه كند!!1 در همان وقتي كه فكر دختران، خريد لاك و رنگ رژ ِ لب ، از نون ِ شب هم واجب ترمي شود، و جوانان ِ ما، در پي ِمار كهاي آنچناني و مسابقه دادن، در خريد ِ ماركِ گران تر هستند،نويسنده اي كه تمام عمرش را صرف ِ نوشتن كرده است ، در تنهاييش مي ميرد و چند روز ِ بعد، آنهم از بوي تعفن اش، خبر دار مي شوند كه گويي از دنيا رفته است!(آنهم ، چرا؟ چون بوي بد چنازه اي، آزارشان مي دهد اين است كه مي گويم: ارزشها ، يك به يك و تك تك، از بين رفت و رفت، تا به امروز و اينجا رسيد ، كه پول و ثروت ارزش شد و امروز؛ هر كس كه پولدار است گويي حق زنده بودن و لذت بردن از زندگي دارد و انسانيت گويي به پولدار بودن است ، و هر كس كه بي پول است و محتاج، بايد به او گفت: برو بمير!!به همين راحتي! اينها حقيقت هست.بارها حتما شاهد بوده ايد
امروز، هر كي كه پول داره/ توي چراغ جادوش انگار غول داره
ديگر آنقدر ارزشها از بين رفته كه وقتي پسري از پدرش پول كلاني، براي خريدن كفش NIKE، طلب مي كند و يا دخترش، براي اينكه جلوي دوستانش، افت ِ كلاس پيدا نكندواگر مارك ZARA، بر تن نكند؛ گويي ديگر زمين و زمان عوض خواهد شد، پولي از پدر مي خواهد بسيار زياد، و پدر نمي تواند از عهده خرجشان بر آيد، با شرمندگي سر جلوي فرزندانش خم مي كند،در كمال حيرت مي شنود: «آخر، تو هم پدري؟» و يا « تو ديگه چه پدري هستي؟»
از اين پس پدر، زير ِ خرج ِ گران/ بزايد، برش كار، ماما بود
********* ارزشها مرد و محبت از دلها رفت و جايش را پول و منافع و ثروت گرفت.آينده چه پيش آيد، نمي دانم. پول ارزش شد ، در حالي كه كودكي از گرسنگي مرد و همان وقت، بودند كساني شاد و پاي معاملات كلان و چكهايشان را امضا مي كردند ، مادري در غم از دست دادن ِ فرزندش گريان بود. و همان وقتي كه پدري زير خرج فرزندان ، كمرش خم شد،نويسنده اي چنازه اش پوسيد،ارزشها مدتها بود كه از اين شهر رفته بود.هزاران نفر امروز در همين شهر ، بي آنكه سر پناهي داشته باشند، دستانشان آرزومند خرده پولي است و شكمشان در حسرت لقمه ناني و پيكرشان محتاج سر پناهي، تا شب را در اين سرما، كنار آتش و مقوا و كارتن ، سر نكنند. شبها ، هنگامي كه من و شما خوابيم، هستند هزاران نفر كه وقت ِ بيداريشان است. خوابگردان شب هنگام و معتادان پارك شهر و بده بستانهاي زير ميزي!!هنگام كشتارهاي شبانه است و باز ؛ لگد كوب كردن ارزشها!
شبهاي بسياري است كه خواب به چشمانم راه نمي يابد.ولي هستند كساني كه با شكمهاي پر، كه با غذا هاي رنگين ِ شبانه پر گشته است چه آسوده ،در خوابند و من در عجبم!! در شب صداي ناله هاي فرزنداني را مي شنوم كه گرسنه اند و صداي شيونهاي مادر را و زجه پدر و صداي التماسهاي فقيران را. شبها براي من نماي بزرگ (اگستريم لانگ شات) مرگ ارزشها مي تواند باشد ثروت و پول، ارزش بسياري دارند و سواد و فرهنگ و اگر وقت شود كمي محبت و فهم و شعور را بايد به دست باد سپرد چيزي جز تاسف ندارم. كاش اينگونه نبود. ولي اميدوارم لااقل شما جزو آن دسته از انسانهايي نباشيد كه ارزشهايتان را با پول تاخت زده باشيد چرا كه مدتهاست در اين سرزمين،كم كم زندگي نيز دارد تاخت زده مي شود.دور از چشمان ي من و شما و اين، وضع اكنون است: از اين پس پسر، مي نويسد دگر هر آن كس كه نان داد ، بابا بُود
پيوست1: اشاره به فيلم بادكنك سفيد
ابيات اول متن و تمامي شعر هايي كه در متن آمده است ، از استاد خوبم، شاعر،ترانه سرا،آهنگساز، خواننده و استاد علوم علوم جغرافيا و...و.. استاد : شاهكار بينش پژوه مي باشد