از اهالی دیروز ها یود گیسوانش همچون رشته های نقره ای رنگ در نور می درخشید و صورتش همچون صدفی سفید بود و مهربانی از چشمانش و آن لبخند زیبا می بارید راه رفتنش مشکل داشت ولی صدایش هرگز نمی لرزید و قد خم نکرده بود و...امروز دیگر آن مهربان نیست نبضش نمی زند و لبخند بر لبانش خشکیده است چشمان مهربانش حرکتی ندارد و نفسی از او بر نمی آید نه نفسی و نه قدمی قادر به ایستادن نیست کسی بوده که حال رفته است او رفته است کاش من هم می رفتم
پیوست:از عزیزانم بود و رفت. خدا بیامرزدش فرهاد(خواننده) و شاملو راست می گفتن !! از جمعه بوی مرگ می باره وقتی که بیش از حد گرفتاری و داغون، همه چیز به یکباره سرت خراب می شه و فرصت حتی یک لحظه فکر کردن را هم از تو می گیرد