www. B O GH Z E   M O B H A M . BlogSpot.com

 

[ روزمر ِگی ِ مبهم ]

آرشیو

Home
Email

بغض ِ مـُـبهــَـم

 

|


Archive

[ گاه نوشت مبهم ]

خواب و شبانه هام

یکی می ره؛یکی میاد....صدای تق تق راه رفتن پاشنه بلندی می یاد که حتما واسه راه رفتن با این کفشا باید انرژی زیادی صرف کنه
صدای یه غریبه هی می پیچه و می پیچه وااااای چقدر سر و صداست دارم دیوونه می شم. آقای محترم ببخشید ولی لطف می کنین محترمانه خفه شید؟
چرا اینقدر بوق میزنی؟مگه نمی بینی اینجا زده بوق زدن ممنوع اینجا محدوده منه و من چی می گی؟ چرا بوق می زنی؟آی خانم اگه از زمونه شاکی چرا تو سر بچه ات می زنی؟
چرا دنیا دور سرم می چرخه؟هیچی سر جاش نیست صبح که همه چیز سر جاش بود پس کی راه خونمون از این طرفی شد و من نفهمیدم؟سقف چرا کف ِ پاهامه؟من چرا سرم به زمین چسبیده و پاهام رو هواس؟چه جوری پس دارم می دوم؟
دستم از وسط دو نصف شده ولی چرا خونی ازش بیرون نمی یاد؟عوضش تو اتاقم بوی خون پیچیده دارم خفه می شم.دیوارا سیاهن و قرمز.راستی امروز یه خنجر از دست خانم همسایه بالایی افتاد پایین و رو سر آقای همسایه پایینی افتاد و آقاهه باهاش سر زنش رو برید آخه می گفت زن خوبی نبود
سیب زمینی خوب آبپز نمی کرد!!!چرا هیچ کدوم از دخترهایی که دور من جمع شدن لباس تنشون نیست؟مگه نمی بینن این همه آدم وایسادن؟دستهام بازه.... وسوسه آغوشت داره دیوونم می کنه هیچ کس حسمو نمی فهمهولی فکر کنم تو دیگه می فهمی! چند وقته که منتظرم؟
چرا گریه ام نمیگیره؟به جاش همش می خندم.آخه خودت یادم دادی!من دارم می بینم داری میای مثل همیشه می خندی.. تنم هنوز بوتو میده.پاهام کجان؟کی پاهام و برداشت و برد؟ همین الآن می خواستم که بدوم و بپرم تو بغلت. می خوام جیغ بزنم ولی انگار خفه ام!هیچ کس انگار منو نمی بینه!همه از روم دارن رد می شن و لگد م می کنن و من صدام در نمی یاد.مگه نمی بینن من اینجام؟دارم له می شم.احتمالا خیلی درد دارم.از گوشم داره آب می یاد بیرون و چشمام ولی خشکه.باز شبانه های منو یکی رفته سر کمدم و داره بلند بلند می خونه! آخه من همشون رو برای تو نوشتم فقط می خوام تو بخونی پس چرا نیومدی؟یکی دیگه داره می خونه.چرا همه چیز وله؟تو کجا منو بردی و ول کردی؟از دلم داره یه درخت جوونه می زنه.از پشتم سوسکا دارن بالا می یان.پلیسه داره برگ جریمه ام رو می ده دستم.چرا تو هیچ کاری نمی کنی؟تو که اومدی پس چرا اونجا وایسادی؟چرا نمی تونم بگیرمت تو بغلم و غرق بوسه ات کنم؟آدما دارن میرن و میان و تو وایسادی؟قاصدکها چقدر قشنگن تو همین دنیای مزخرف.دستات چقدر گرمه.مثل همیشه دستات تو دستامه آغوشت چقدر امنه برام .اینا رو حتما از اونجایی که وایسادی داری تو چشمام می خونی.حالا وقتشه
دارم می رم.باهام می یای؟

طناز، ساعت 9:38 PM


 

Top